گفتوگو با ترمینتاتوری که میگوید با تجهیزات جنگی وارد شیاپچانگ نمیشود، خودش است و پاهایش!
در ريو دنبال يك تغيير بزرگ هستم
شناسه خبر: 14177 دوشنبه 25 مرداد 1395 - 15:17
|
بايد گفت دنيای تکواندو او را با لبخند و خونسردياش در حين مسابقه ميشناسد. اجراي تكنيكهاي متنوع و تسلط كاملي كه برحريفش دارد، از او مبارزي تحسين برانگيز ساخته است.
بايد گفت دنيای تکواندو او را با لبخند و خونسردياش در حين مسابقه ميشناسد. اجراي تكنيكهاي متنوع و تسلط كاملي كه برحريفش دارد، از او مبارزي تحسين برانگيز ساخته است. مهدي خدابخشي از همان دو سال پيش كه عزمش را براي رسيدن به روز بزرگ مبارزات وزن سوم المپيك جزم كرد، 3 طلاي ارزشمند جهان، بازيهاي آسيايي و آسيا را به چنگ آورد و بعنوان نفر نخست رنكينگ فدراسيون جهاني تكواندو مسافر المپيك ريو 2016 شد. مهدي كه از نظر كارشناسان مظهر كامل يك تكواندوكار فني است، به خودش قول داده تا در برزيل يك روز پرشكوه براي كاروان ايران، خانوادهاش و خودش بسازد.
***
المپيك براي ورزشكاران يك تغيير بزرگ است. ميتواني با كسب مدال در اين بازيها، شرايط زندگي شخصي و اجتماعيات را تغيير بدهي. المپيك ريو ميتواند براي من همين حکم را داشته باشد. اين بازيها قطعا ميدان سختي خواهد بود و من هم اينروزها خودم را براي چنين ميدان بزرگي آماده ميكنم. مطمئن باشيد.
***
دوست دارم در ريو كاري كنم تا همه از من راضي باشند، بعدا پشيمان نشوم و به قولي حرف پشت سرم نباشد. دوست دارم يك روز خوب و تاريخي را براي ورزش كشورم رقم بزنم تا براي هميشه در ذهنها باقي بماند.
***
نميشود به راحتي از المپيك گذشت. اين براي هركسي اتفاق نميافتد كه بتواند در اين بازيهاي مهم شركت كند. راستش من خيلي به بعدش فكر نكردم، مثلا اينكه اگر آنچه كه ميخواهم پيش نيايد چه ميشود. من به المپيك بعنوان يك شانس بزرگ در زندگيام نگاه ميكنم. حالا اين ميتواند هرچيزي باشد. پس اينروزها تمام تلاشم را به كار ميبندم.
***
اولين المپيكي كه به طور واضح در ذهنم مانده، المپيك سيدني 2000 است. هادي ساعي در آن رقابتها برنز گرفت. خودم فكرش را هم نميكردم روزي بخواهم بعنوان نماينده ايران در المپيك مبارزه كنم. اما حالا براي رسيدن به اين روز لحظهشماري ميكنم، هيجان زدهام و ميخواهم بهترين نتيجه را در اين رقابتها بگيرم. آن روز، خيليها مبارزه هادي ساعي را ديدند و به او افتخار كردند، حالا امروز مردم ايران منتظر مبارزات ما هستند و ما تصميم داريم سربلند از اين ميدان بيرون بياييم.
***
من براي رسيدن به 29 مردادماه 95، پنج سال تمرين كردهام. واقعا براي چنين روزي زحمت كشيدهام. بعد از پايان خدمت سربازی و مسابقات ارتشهاي جهان بود كه عزمم را جزم كردم. قبلتر در تمرين بسيار تنبل بودم، از زير فشار تمرينات فرار ميكردم و تحمل سختي برايم غيرممكن بود. اما چند دوست و مربي خوب تلنگري به من زدند و از سال 2014 واقعا مصممتر از هميشه تمريناتم را شبانهروزي پيگيري كردم. قبلترها به من ميگفتند تو پتانسيل داري اما تمرينات را جدي نميگيري كه بالاخره كمربند همت را سفت كردم و استارت زدم. خدا را شكر هم در اين دو سال نتيجه زحماتم بد نبوده است.
***
رنكينگ سيستم، واقعا روش بدي بود. همه را خسته و کلافه كرد. در ماههاي اخر واقعا دیگر رمقي برايمان نمانده بود. قبلا يك يا نهايتا دو مسابقه تكليف حضور در المپيك را مشخص ميكرد اما ما با اين همه فشار و تعدد مسابقه تا مدتها تكليفمان معلوم نبود. هر مسابقه آسيبديدگي جزئي داشت، هر مسابقه وزن كم كردن داشت... ديگر روزهايمان يكنواخت شده بود. اما حالا كه سهميه مشخص است و تكليف خودمان را ميدانيم، انگيزهها زياد شده است و ميرويم تا با مدالي خوشرنگ از ريو بازگرديم.
***
به طور كل روزهايي كه در اردو هستيم به يك شكل ميگذرد، ساعت 7:45 از خواب بيدار ميشوم، صبحانه ميخورم و بعد استراحتي كوتاه تا شروع تمرينات نوبت صبح كه از ساعت 10 تا 12 است. بعد از اينكه تمرين نوبت صبح به اتمام رسيد، مكملها و ناهار ميخورم. بعد از نماز استراحتي كوتاه مدت تا شروع تمرينات نوبت عصر كه از ساعت 16:30 تا 18:30 است و بعد هم كه به كارهاي شخصيام ميرسم. در اين بين تفريحات خاصي ندارم. بيشتر باگوشي بازي ميكنم، سريال و فيلمهايي كه دنبال ميكنم را ميبينم. يه آسيبهايم ميرسم. فيزيوتراپي يا استخر ميروم و آخر شب قبل از خواب تصويرسازي ميكنم و فيلم مبارزات حريفانم را نگاه ميكنم.
***
از خدا ميخواهم كه شب قبل از وزنكشي و مبارزهام در المپيك، خواب راحت داشته باشم. در اين سالها در گرندپري تركيه بدترين لحظات را گذراندم، به هيچ عنوان نتوانستم شب وزنكشي و مسابقه بخوابم و واقعا لحظات سختي بود. اينروزها از خدا خواستهام كه به من يك خواب آرام در المپيك بدهد، اگر بازيكن بتواند يك خواب راحت داشته باشد، انگار دو مبارزه را برده است و به قولي 2 بر هيچ جلو است! اگر راحت بخوابي، صبح سرحال هستي اما اگر خواب راحت نداشته باشي از اواسط روز كسل ميشوي.
***
صبح روز مسابقه، براي من سخت است! همان اول اشتها ندارم و اصلا نميتوانم چيزي بخورم اما سعي ميكنم حداقل يك كيك با چايي بخورم. لذتبخشترين لحظات براي من زمان بعد از گرم كردن است. لحظهاي كه ريلكس ميكنم و براي مسابقه آماده ميشوم را دوست دارم. همان مبارزه اول كمي سخت است بعد روي روال ميافتم و هر بازي آمادهتر از قبل ميشوم و تمركزم فقط روي مبارزه است.
***
وارم اپ (گرم کردن) قبل از مسابقه خيلي مهم است، بايد در وارم اپ طوري تمرين كني كه انگار يك مبارزه انجام دادهاي و همين، به مسابقه اول كمك ميكند، زياد در وارم اپ اهل كري خواندن و كلكل نيستم. من روز مسابقه و وقتي نامم براي انجام مبارزه خوانده ميشود، ديگر حواشي را نميبينم. تمام تمركزم براي مسابقه است و تا زمان شروع مبارزهام ذكري دارم كه آن را مدام تكرار ميكنم، وقتهايي ميشود كه انقدر غرق در اين ذكر ميشوم كه بطور كل زمان هم از دستم خارج ميشود به هرحال يكسري مسائل براي هر كسي هست كه باعث ميشود، قوت قلب بگيرد.
***
نميگويم در زمين مبارزه مطلقا خونسرد هستم، نه اينطوري نيست. چهرهام و حركاتم طوري است كه به حريفم فشار رواني وارد كنم به هرحال مساله استرس امري طبيعي براي ورزشكار است. اما آرامشي كه در حين مبارزه برايم بوجود ميآيد، به خاطر زحماتي است كه روبرويم ظاهر ميشود، فكر به خدا و بعد خانوادهام آرامم ميكند و به من روحيه ميدهد. من در زمين براي خانوادهام تلاش ميكنم.
***
حرفهاي مربي را در حين مبارزه ميشنوم اما به ديگر مسائل كاري ندارم. نميشود كه حرف "کوچ"را گوش نكرد. تو كار خودت را در زمين انجام ميدهي و از تجربياتت استفاده ميكني اما يك زمانهايي مبارزه گره ميخورد و تو بايد حمايتگر داشته باشي و چه كسي بهتر از مربيات كه دارد مبارزه را از بيرون نگاه ميكند و تسلط كامل روي شرايط دارد. در آن لحظات قطعا گوش كردن به حرفهاي مربي ميتواند بسيار مثمرثمر باشد.
***
رشته تکواندو یک رشته رزمي و انفرادي است. اگر يك لحظه غفلت كني خودت و زحماتت را تباه كردهاي. رشتههاي تيمي اگر روز روزت نباشد، ساير همتيميهايت تو را ساپورت ميكنند تا اشتباههايت به چشم نيايد. اما در مبارزات انفرادي تو خودت هستي و خودت و تلاشي كه در اين سالها انجام دادهاي. تو در لحظات حساس به يك نيروي بزرگ نياز داري، زمانيكه ميداني كاري از دستت برنميآيد. تنها بودنِ واقعي اين زمان است كه كاملا حس ميشود و تو با متوسل شدن به آن نيروي عظيم كه براي من خدا است، ميتواني آرام شوي و حتي از آن بحران سربلند بيرون بيايي.
***
خانواده من تكواندويي بودند. از همان اول هم به زور پدرم به اين رشته آمدم. بعد كه بزرگتر شدم ديدم كار ديگري غير از تكواندو بلد نيستم. اما كمكم «تكواندو» همه زندگيام شد و حالا اين رشته براي من شغل هم محسوب ميشود. خدا را شكر كه توانستم اول از همه جواب زحمات خانوادهام را بدهم و بعد مزد تلاشهاي خودم را بگيرم و پاسخ اعتماد مربیانم را بدهم.
***
شايد اگر پدرم كمتر به من سختگيري كرده بود، به واليبال ميرفتم، البته الان اصلا پشيمان نيستم كه چرا دارم تكواندو، كار ميكنم، تكواندو براي من روزهاي بسيار خوبي داشت و توانستم عنوان قهرماني جهان، آسيا و بازيهاي آسيايي را بدست آورم اما راستش را بخواهيد در ذهنم هست كه در دو رشته ورزشي آنهم در سطح حرفهاي مسابقه دهم. اما خب اينروزها و هدفي كه دارم باعث شده است نتوانم به رشتهاي غير از تكواندو فكر كنم. الان هدف من رشته ورزشي تكواندو است شايد براي چند سال بعد به فعاليت در دو رشته ورزشي هم فكر كنم.
***
تكواندو در ايران بسيار سخت است. بايد زحمت زيادي بكشي تا بتواني به تيمملي برسي. پتانسيل در ايران بسيار بالا است و نميشود با يك تمرين معمولي و چند جلسه تمرين در هفته و يا اينكه مثلا عصرها باشگاه بروي، به اوج برسي. من سالهاست از خيلي چيزها گذشتهام. از خانواده، تفريح، سفر، دوستانم و ... اگر با تمركز، تمرين كني و در اين بين چند دوست و همراه خوب هم داشته باشي، ميتواني به اوج برسي.
***
قهرمانی که الهام بخشام باشد در زندگي ندارم، دوست دارم خودم قهرمان زندگي خودم باشم، از كسي تقليد يا الگوبرداري نميكنم، فقط خودم هستم و خودم!
***
دوست ندارم بگويم واقعا ترميناتور هستم يا نه! اين لقبي است كه كارشناسان روی من گذاشتهاند و من هم زياد به آن فكر نميكنم. اما به نظرم لقبهاي بهتري هم وجود دارد! خب ترميناتور با وسايل جنگياش ترميناتور شد اما مهدي خدابخشي تجهیزات جنگي ندارد. من در شياپچانگ خودم هستم و پاهاي خودم.
***
دو سال رژيم گرفتن واقعا سخت بود، بعد از المپيك اصلا به مبارزه در وزن 80- كيلوگرم فكر نميكنم و ميخواهم در يك وزن بالاتر مبارزه كنم. دیگر نميخواهم حتي 100 گرم هم وزن كم كنم! اصلا... به نظرم همه چيز ورزش نيست به هرحال ما بعد از ورزش هم زندگي داريم و اين كم كردن وزن واقعا به بدن آسيب ميزند. البته اينروزها براي المپيك دغدغهاي ندارم چراكه قلق بدنم دستم آمده و با تجربياتي كه بدست آوردم، ميدانم چطور وزنم را كاهش بدهم.
***
آسيبديدگي بدترين بخش ورزش است. در ايران انقدر خوب وجود دارد كه اگر آسيب ببيني و از تمريناتت عقب بيفتي، 10 نفر بهتر از تو، پشت سر تو ايستادهاند و ميتوانند جايت را بگيرند. بايد ياد گرفت كه با آسيب كنار آمد. اين شرايط در ورزش حرفهاي وجود دارد اما واقعا دوران آسيب، دوران بسيار سختی است.
***
مهدي خدابخشي سقفي براي خودش تعيين نكرده است. زندگي ورزشي خيلي بالا و پايين دارد. چه كسي از در اوج ماندن بدش ميآيد، من ميخواهم تا زمانيكه ميتوانم مفيد باشم، مسابقه بدهم و براي كشورم مدال بگيرم. اما هيچ وقت براي خودم سقفي تعيين نكردهام، اگر تو براي خودت سقف تعيين كني آن روز، روزِ مرگِ ورزشي تو است.
***
از خانوادهام و مربيان تيمملي تشكر ميكنم، اين روزها همه هم و غم فدراسيون و خانواده تكواندو و حتي جامعه ورزشي و مردم ايران، المپيك است. اينكه ما برويم و بتوانيم نمايندهاي شايسته براي كشورمان باشيم. عاجزانه ميخواهم برايمان دعا كنيد. ما در آن لحظات حساسي كه در شياپچانگ هستيم، به دعاي تك تك شما نياز داريم. انشاءالله كه سربلند باشيم و طوري نباشد كه بعدها غبطه بخوریم.
|